توضیح: تقریبا دو قرن پیش، مارکس بر این باور بود که زین پس مذهب نمیتواند مسألهی زمانه باشد. اما گویا هنوز که هنوز است، روشنفکران نظر دیگری دارند. البته منظورم روشنفکران دینی نیست. مرادم آن دسته از سکولارها و لائیکهایی است که مدام در بوق دینستیزی میدمند. ظاهرا فکتهای تجربی نیز موضع آنان را تأیید میکند: از رشد سلفیگری در سوریه بگیر تا حاکمیت تبعیضآمیز اخوانالمسلمین در مصر و «خطر جنگ شیعه و سنّی» در ایران. دینستیزان عصر ما، علیرغم ظاهر بسیار رادیکالشان، بیشتر شبیه گوسفندانی هستند که پوستین گرگ پوشیدهاند. آنان در طلب آزادی انسان، بارها این گفتهی نیچه را تکرار میکنند که «خدا مرده است». اما از نظر سوسیالیستها با شلاق زدن بر اسب مرده، فقط خود را خسته میکنید. سوسیالیستها گوشهای تیزی دارند و میتوانند از پس پژواک نقلقول نیچه، صدای «بع بع» رمهی گوسفندان را بشنوند.
بدبختانه سکولارها و لائیکها که نفی مذهب را برای آزادی انسان ضروری میشمارند، در رابطه با قید و بندهای واقعی حرفی برای زدن ندارند. آنان در مصر برای حلّ مسألهی اسلام به ژنرال السیسی پناه میبرند و در مورد سوریه بر این باورند که یک تجاوز امپریالیستی، خطر اسد و القائده را یکجا برطرف خواهد کرد. در مورد ایران هم برای کاهش مناقشهی شیعه و سنی، دست نیازشان را به سمت عبای روحانی دراز میکنند. به باور آنان امکان نقد مذهب در یک جامعهی مدنی باز و آزاد، آتش اختلافات فرقهای را فروخواهد نشاند. اما گفتن ندارد که عامهی مردم، که بندگی و خاکساری انسان در برابر نیروهای بیگانه را در زندگی واقعیشان تجربه میکنند، هرگز با تئوریهای انتزاعی امثال دباغ و دوستدار دست از مذهب نخواهند کشید.
این متن کوتاه ترجمهی قطعاتی از مقالهای است که لنین در سال 1909 با عنوان «رویکرد حزب کارگر به مذهب» نوشت. از نیروهای سوسیالیست انتظار میرود که با آموختن روش دیالکتیکی در سنّت چپ، راه خود را از گرایشات بورژوایی جدا کرده و به نحو عملی در راه تحقق جهانی بکوشند که به توهم نیازی ندارد. همچنان که پیداست، روش دیالکتیکی مسألهی مذهب را ورای داوریهای تخصصی و یا تاکتیکهای اپورتونیستی مدّنظر قرار میدهد.
***
مارکسیسم ماتریالیستی است. بنابراین همچون ماتریالیسم دانشنامهنویسان قرن 18 یا ماتریالیسم فوئرباخ نسبت به مذهب بیرحم است … اما ماتریالیسم دیالکتیکی مارکس و انگلس از این هم جلوتر میرود … زیرا فلسفهی ماتریالیستی را حوزهی تاریخ به کار میبندد … این فلسفه میگوید: ما باید بدانیم که چگونه به مذهب ضربه بزنیم. برای این کار باید ریشهی ایمان و مذهب تودهها را به شیوهای ماتریالیستی توضیح دهیم. مبارزه با مذهب نمیتواند در موعظههای ایدئولوژیک و انتزاعی محصور شود. نباید این مبارزه به بحثی پامنبری تنزّل داده شود، بلکه باید به پراتیک مشخص جنبش طبقاتی گره بخورد. آن هم جنبشی که امحای ریشههای اجتماعی مذهب را هدف گرفته است.
چرا مسألهی مذهب همچنان پابرجا باقی مانده است؟ … رادیکالها، ترقیخواهّان و ماتریالیستهای بورژوازی پاسخ میدهند به خاطر حماقت مردم. و میافزایند: «مرگ بر مذهب، زنده باد آتئیسم!» یا میگویند: «هدف ما انتشار دیدگاههای آتئیستی است». فلسفهی مارکسیستی پاسخ میدهد که آتئیسم صحت ندارد و صرفاً نظرگاهی سطحی است … آتئیسم ریشههای مذهب را آنچنان که باید توضیح نمیدهد و آن را نه به شیوهای ماتریالیستی، بلکه به روشی ایدئالیستی تفسیر میکند … امروز عمیقترین ریشهی مذهب، وضعیت اجتماعی تودههای لگدکوبشده است. بیچارگی و درماندگی تودهها در برابر نیروهای کور سرمایهداری است که آنان را به سمت مذهب سوق میدهد.
آیا این گفته بدین معنی است که کتابهای آموزشی علیه مذهب مضر و یا غیرضروریاند؟ نه، هرگز اینطور نیست. بلکه بدین معنی است که تبلیغات آتئیستی حزب سوسیالیست، بایستی تابع وظیفهی بنیادی آن، یعنی تکامل مبارزهی طبقاتی تودههای استثمارشده علیه استثمارکنندگان باشد.
بگذارید چنین فرض کنیم که در یک ناحیهی خاص، پرولتاریا به دو گروه تقسیم شده است: گروهی پیشرو با آگاهی طبقاتی سوسیالیستی که بدون شک آتئیست هستند و گروهی دیگر از کارگران عقبمانده … بیایید چنین فرض کنیم که مبارزهی اقتصادی در این ناحیه، به یک اعتصاب انجامیده است. یک مارکسیست صادق موظف است که پیروزی حرکت اعتصابی را بر هر چیز دیگری مرجح بداند. او باید تفکیک کارگران آتئیست و مسیحی را خنثی کند و با نهایت توان خویش در برابر چنین تفکیکهای بایستد. تبلیغات آتئیستی در چنین شرایطی هم مضر و هم غیرضروری است. آن هم نه از سر این ترس مبتذل که تبلیغات آتئیستی گروه عقبمانده را خواهد رماند یا امکان نفوذ میان صاحبمنصبان را کاهش خواهد داد و غیره و ذلک. بلکه به خاطر ملاحظات مربوط به پیشرفت واقعی مبارزات طبقاتی که تحت شرایط جامعهی سرمایهداری مدرن، کارگران مسیحی را خیلی بهتر از تبلیغات بیروح آتئیستی به سمت سوسالیسم و آتئیسم برخواهد گرداند.
حزب سوسیالیستی نه تنها باید کارگرانی را که ایمانشان را حفظ کردهاند با آغوش باز بپذیرد، بلکه باید آموزشهای مقدماتی آنان را با صبر و حوصلهی تمام شروع کند. ما حتّی با خفیفترین حمله به عقاید مذهبی تودهها مخالفیم. اما آنان را به منظور آموزش روح برنامههایمان جذب میکنیم.
آخرین نظرات